نوع انتخاب سوژهها از زندگی واقعی مردم ایرانی و شکلدهی پایانبندیها داستان را از ورطه خطرناک داستانهای روشنفکرانه معاصر دور نگه داشته است.
خبرگزاری فارس- گروه کتاب و ادبیات: یکی از جدیدترین کتابهای موسسه فرهنگی و هنری شهرستان ادب، کتاب «تَخران» مجموعه داستان های مجید اسطیری است.
علی ششتمدی از نویسندگان و منتقدان ادبی کشورمان درباره این کتاب یادداشتی نوشته است و برای انتشار در اختیار خبرگزاری فارس قرار داده است. این یادداشت به شرح زیر است:
گاهی آدم هوس میکند دم غروب در مکانی که حس خوبی به او میدهد (مانند یک بهارخواب یا تِراس یک آپارتمان یا خوابگاه دانشجویی) بنشیند و در حالی که چند لیوان چایی را پشت سر هم مینوشد یک کتاب داستانی را بخواند. گاهی این احساس لذت با ساعتها فکر کردن دنبال میشود و آدم فکرش به داستانی که خوانده، حسابی مشغول میشود. داستانی که به ظاهر فقط یک روایت ساده از وقایع معمول زندگی است، اما در تار و پودش چیزی وجود دارد که ذهن کنجکاو خواننده را به سمت کشف خود جذب میکند. احساس من نسبت به مطالعه مجموعه داستان «تخران» اینگونه حسی بود.
این کتاب مشتمل بر 14 داستان کوتاه است که هرکدام از داستانها به صورت مفصل قابل تأمل و تحلیل هستند. اما مجموعه این داستانها نیز دارای ویژگیهای مشترکی هستند که به عنوان یک محور، عامل گردهمایی آنها هستند. در ادامه سعی میشود به این ویژگیها اشاره شود:
سوژه خاص و به یاد ماندنی
ویژگی برجسته داستانکوتاههای این مجموعه، سوژههای روایت آنها است. در این داستانها تقاطع حوادث با شخصیتهای داستان شکلی از روایت را ایجاد میکند که با آنچه «کلیشه» مینامیم بسیار متفاوت است و به همین دلیل در ذهن رسوب کرده و برای مدتی طولانی ذهن را به خود مشغول میکند.
اتفاقهای بسیار عادی اما بسیار جذاب
یکی از ضعفهای معمول در داستانهای نویسندههای جوان کشور ما، ضعف روابط علی و معلولی در داستان است. به شکلی که داستانها باورپذیر نبوده و با منطق زندگی مردم جامعه سازگار نیست. این مشکل در فیلمنامهها نیز به وفور مشهود است. داستانهای مجموعه «تخران» ماجراهای بسیار عادی را روایت میکنند که در گرههایی داستانی آن اتفاق عجیب و غریبی نمیافتد. اما همین روند عادی نیز از کشش و جذابیت خاصی برخوردار است. ژرفنگری در اجتماعی زنده و پویا، داستان را از ایجاد ناپایداری و کنش غیر عادی و فراتر از باور بینیاز کرده و باعث شده مخاطب به راحتی «دروغ روایت» را باور کند.
راویهای خاص اول شخص
استفاده از زاویه دید خاص و راوی قرار دادن انسانها و اشیای غیر معمول از ویژگیهای بارز داستان معاصر است. در داستانهای این مجموعه نیز با مخاطب راویهای غیر عادی روبرو شده و همراه نویسنده، دنیا را از چشم آنها میبیند. همانقدر کدر یا شفاف، همانقدر عجیب یا عادی و ... این همزادپنداری عمیق با شخصیتی که خود راوی داستان نیز هست، فضای متفاوت و تأثیرگذاری به داستان میدهد.
شخصیتهای ملموس و باورپذیر
همانطور که خط روایتها فراتر از باورها نیستند، شخصیتها نیز بسیار معمولی و قابل باور هستند. آنها انسانهایی هستند که در زندگی روزمره بارها بیتفاوت از کنارشان رد میشویم و گاهی حتی آنها را نمیبینیم. اما مکثی که روایت به ما میدهد باعث میشود که در آنها دقیقتر نگاه کنیم و متوجه آنچه آنها را از دنیای اطرافشان متمایز کرده شویم. اینجاست که داستان ما را به آن «کشف» مهم راهنمایی میکند و اجازه میدهد مخاطب در فضای جدید متوجه چیزی غیر عادی و خاص شود.
فضاهای واقعی و زنده از اجتماع
تصویرهای ارائه شده در داستان، زوایای مناسب و سایهگرفتهای از اجتماع را هدف قرار دادهاند. نمایی که این داستانها از اجتماع شکل دادهاند، به میزان قابل توجهی ژرف و زنده است. این مطلب نشان دهنده درک مناسبی از جامعه و مردمی است که در این جامعه گرفتار ترسها و امیدها، گرفتاریها و لذتها و ... هستند.
تصویرسازی مناسب
تصاویر داستان مانند یک فیلم، در ذهن مجسم میشوند. البته تصاویر، داستانی بوده و بعضی از آنها قابل تصویربرداری نیستند. جملات به خوبی توانستهاند از عهده تصویرسازی بربیایند. اوج این هنر در خود داستان «تخران» دیده میشود که در آن یک داستان مانند یک نوار ویدئویی رو به عقب به شکلی قابل تجسم روایت میشود.
نثر روان و معمولی بدون تصنع
اینگونه نثر نیز از ویژگیهای داستان امروز هستند و به مخاطب کمک میکند بدون نیاز به ترجمه جملات، بر روی آنها بغلتد و انرژی ذهن خود را صرف درگیری و تعمق در ژرف شخصیتها و داستانها کند. در واقع روایت داستان به اندازهای از تواناییهای زیباشناختی برخوردار است که نویسنده مجبور نشود از ظواهر ادبی در نثر، استفاده زائد بنماید.
عنوانهای ساده اما به یادماندنی
نوع انتخاب عناوین داستانها نیز از نکات قابل توجه این کتاب است. عنوان هر داستان نیز مانند نثر و روایت آن ساده اما تأثیرگذار است. این تیترهای ساده بدون هیچ پیچیدگی، توانایی این را دارند که مخاطب را به خود فرا خوانده و او را وادار به تأمل کنند. این عنوانها در درک داستان نیز تأثیرگذارند و بخشی از روایت محسوب میشوند که بدون در نظر داشتن آنها برقراری ارتباط با داستان میسر نیست. این مسائل در عنوان داستان «بیا برویم به چهل و یک سال بعد» به خوبی دیده میشوند.
جهانبینی نویسنده
مطلب بسیار مهمی درباره این داستانها، درونمایه مسلط بر آثار است. هرچند خط روایت از شعار و قضاوت به خوبی فاصله میگیرند اما نگاه ارزشی در درونمایه داستانها دیده میشود. نوع انتخاب سوژهها از زندگی واقعی مردم ایرانی و شکلدهی پایانبندیها داستان را از ورطه خطرناک داستانهای روشنفکرانه معاصر دور نگه داشته است. این داستانها نقطه مقابل آثاری هستند که در آنها بر اثر یک روش تقلیدی، فضاسازیها متأثر از داستانهای غربی شکل میگیرد و حتی فضاها و خانوادههای ایرانی مشابه به همان داستانهای شکلگرفته در کشورهای دیگر روایت میشود. در آن داستانها خبری از خیابان و آپارتمانهای ایرانی و مسجد و ... نیست. بلکه فضاها کاملاً تطبیق داده شده، بعد تصویر میشوند. فضاهایی مانند میتینگها و باندهای زیرزمینی و مهمانیهای اشرافی و ... این مسئله که به یکی از معضلات در حال شیوع داستانهای معاصر شده است، در این مجموعه دیده نمیشود. به همین دلیل ممکن است ظاهر داستانها برای کسانی که به آن شکل داستانی عادت کردهاند اندکی غریب باشد.
ابتکار در سبک روایت
در داستانهای این مجموعه، روایت به شکلهای متنوعی ارائه میشود. از داستان «میگوئل، آه، آه، میگوئل» تا داستان «عقب» و داستان «تخران» تفاوتهای زیادی در روش روایت وجود دارد. به این ترتیب مخاطب در حرکت از داستانی به داستان بعد تفاوت را کاملاً حس کرده و مانند برخی مجموعه داستانها این حس به وجود نمیآید که همه داستانها از یک شیوه روایت استفاده کرده و صرفاً ماجراهای متفاوتی را روایت میکنند.
کشف
«کشف» برجستهترین ویژگی این داستانها است. اتفاقات معمولی، شخصیتهای نه چندان خاص، روایت متنوع و ... همه منتهی به کشف میشوند. در واقع در این داستانها که «ماجرا» با ایجاد سؤال و گرهافکنی پیش نمیرود و شخصیتها نیز ملموس و عادی هستند، تنها عامل ایجاد تعلیق و کشش در مخاطب، کشف در روایت است. مخاطب دنبال مسئلهای در داستان میگردد که او را کنجکاو کرده، اما این مسئله، یک گره روایی نیست. بلکه یک چالش فکری است که در اثر درگیری شخصیتها و اتفاقات ایجاد میشود. به نظر من بهترین داستان این مجموعه که حس لذت توأم با تفکر را به شکل خوبی ایجاد میکند و کشش حاصل از کشف آن نیز مناسب است، داستان «آن پاییز شدید» است. این داستان را از نظر دیگر ویژگیهایی هم که در بالا آمد، شاخص میدانم.
البته گاهی یکی از این داستانها برخی از ویژگیهای طرح شده را با درجه کمتری در روایت خود دارند. مانند داستان «صفر چهار» به دلیل روایت برگرفته از واقعیت یا داستان «در خانه سیاه من بمان» به دلیل مشابه. از طرفی دیگر داستانهای این نویسنده جوان، جای پیشرفت زیادی هم دارند و میتوان با ارتقا قدرت هنری داستانها، به آثاری با سطح بالاتر نیز امید داشت و نمیتوان با همه این نکات مثبت، یک مجموعه را خالی از نقطه ضعف، و در انتهای راه کمال دانست. اما در مجموعه مجموعه داستان کوتاه «تخران» دارای داستانهایی جذاب و خواندنی است که میتوان آن جهت مطالعه و تفکر توصیه کرد. این مجموعه داستان کوتاه در میان آثار روایی منتشر شده در سالهای اخیر نیز ویژگیهای شاخصی و متمایزی دارد که تعدادی از آنها در شرح مطلب آمد. امید است تکتک داستانهای این مجموعه در فرصت مناسب مورد تحلیل مفصل قرار گیرند.
نقاط ضعف:
عدم سازگاری بعضی داستانها با ویژگیهای مثبت مشترک داستانها
کم و زیاد شدن میزان ارزش بعضی از فاکتورها در برخی داستانها
وبلاگت خبرنامه نداره از آپ شدنش خبردار بشم؟
لطفا وبلاگت رو توی دایرکتوری وبلاگم لینک کن تا هر روز بهت سر بزنم. ممنون