به بهانه اقدامات شگفت انگیز شهرداری ششتمد؛
مواظب باشید رنگمان نکنند!
دوشنبه ۱۲ اسفند ۱۳۹۲ ساعت ۱۰:۱۱
همه چیز از یک سردیس ساده شروع شد! سردیسی که در ورودی کتابخانه عمومی ششتمد نصب شده بود. سردیس، همان سری است که توی یک دیس میگذارند، بعد میگذارند برای نمایش! به قول ما دهاتیترها: مجسمهی سر! این سردیس متعلق به بیهقی ـ نماد فرهنگی و تاریخی این سرزمین ـ است و یک روز از شهرداری میآیند و میگویند: «این سردیس رو میبریم یه رنگآمیزی بکنیم بیاریمش!» و سردیس را میبرند ... اما چه قدر جالب بود: مدتی بعد سردیسی با همان رنگ و همان شکل، در میدان ورودی شهر نصب میشود و تازه با حضور مسئولین برای آن «افتتاحیه» هم میگیرند! سؤال پیش میآید که آیا شهرداری یک دستگاه فتوکپی خاص دارد که از یک سردیس هم با این کیفیت خوب کپی میگیرد؟ یا اینکه یک مجسمهای که مدتها یک جایی بوده به بهانه .... ببخشید به دلیل رنگ کردن بردهاند ... بعد یک جای دیگر همان سردیس را گذاشته و تازه دوباره افتتاحش هم کردهاند!
البته حواسمان باشد از قدیم گفتهاند محدودیت خلاقیت میآورد! از این خلاقیتها این دور و اطراف کم نبوده، همین چند وقت پیش، چاله چولههای داخل «آسفالتِ» خیابان را با «خاک» پر کردهاند! و به همین راحتی مشکل حل شد! همین نخبگان چند وقت پیش در یک حرکت خود جوش، بخش عظیمی از خانههای قدیمی ششتمد ـ یعنی خانه پدربزرگ مادربزرگهای ما ـ را با ماشینهای خوشگلشان با خاک یکسان کردند! و این جایی که خراب شد، همان کوچههای قدیمی و خاطرهانگیز بود و همان خانههایی که یادگارها و نشانههای فرهنگ و تاریخ نسلهای گذشته هنوز در آنها باقی مانده بود!
خیلی هم عجیب نبود که این بار هم با یک جابجایی دیگر، کاری شگفتانگیز خلق شود. همانطور که با خاک ریختن داخل چالهها مشکلات عظیم این قضیه مفت و مجانی حل شد و با خراب کردن بخش قدیمی شهر ششتمد ـ و نساختن هیچ چیز خاص جدیدی! ـ همه مشکلات مبلمان شهری رفع و رجوع شد! باید بترسیم ششتمد با این خاکِ نخبهپرورش مورد توجه خارجکیها قرار نگیرد و دچار پدیده «فرار مغزها» نشود! که چه بشود اگر این مغزها فرار کنند ...
همه چیز از همان سردیس شروع شده؟ یا این خانه از .... فقط پیام اخلاقی متن را یادم نرود بگویم: مواظب باشید وسایلتان یا خودتان را نبرند، به بهانه .... ببخشید، به دلیل اینکه ... رنگ کنند!